چگونه یک برنامه نگهداری پیشگیرانه (Preventive Maintenance Schedule) طراحی و بهینه‌سازی کنیم

طراحی و بهینه‌سازی برنامه‌های نگهداری پیشگیرانه

ایجاد یک برنامه نگهداری کارآمد مستلزم شناخت دقیق دارایی‌ها و منابع سازمان و همچنین نحوه همسوسازی مؤثر این دو است. در ادبیات مدیریت دارایی فیزیکی، زمان‌بندی نگهداری پیشگیرانه (Preventive Maintenance Scheduling – PM Scheduling) به‌عنوان یکی از ابزارهای کلیدی برای افزایش قابلیت اطمینان و کاهش توقفات ناخواسته شناخته می‌شود. این مقاله به دو اصل بنیادی در این حوزه، یعنی برنامه‌ریزی ثابت (Fixed Schedule) و برنامه‌ریزی شناور (Floating Schedule)، پرداخته و کاربردهای آن‌ها در بهبود سازمان‌دهی فعالیت‌های نگهداری بررسی می‌گردد.

در زندگی روزمره نمونه‌های متعددی از نگهداری به‌چشم می‌خورد؛ از مسواک زدن گرفته تا شست‌وشوی ظروف. این اقدامات آن‌قدر تکراری و روتین هستند که اغلب بدون تفکر به فواصل زمانی انجام می‌شوند. به‌طور معمول، مسواک زدن در زمان ثابتی از شبانه‌روز صورت می‌گیرد و ماشین ظرفشویی زمانی به‌کار گرفته می‌شود که مخزن آن پر شده باشد.

اصول مشابهی در زمان‌بندی نگهداری پیشگیرانه حاکم است. وظایف در بازه‌های زمانی یا دوره‌های مصرفی مشخص تعریف می‌شوند، زیرا این اقدام برای سلامت دارایی‌ها بهینه تلقی می‌شود. با این حال، «بهترین تناوب» برای همه دارایی‌ها یکسان نیست. برخی تجهیزات نیازمند سرویس‌های کوتاه‌مدت و مداوم‌اند، درحالی‌که برای برخی دیگر بازه‌های طولانی‌تر کارآمدتر است.

شناخت این تفاوت‌ها به مدیران دارایی و تیم‌های نگهداری امکان می‌دهد:

  • فعالیت‌های نگهداری را به‌صورت هدفمند و هماهنگ زمان‌بندی کنند،

  • یک برنامه عملیاتی کارآمد ایجاد نمایند،

  • ریسک بروز توقف‌های ناگهانی را کاهش دهند،

  • بک‌لاگ (Backlog) وظایف معوق را بهتر مدیریت کنند،

  • و در نهایت، هزینه‌های نگهداری را در سطح قابل‌قبول و کنترل‌شده نگاه دارند.

بنابراین، طراحی برنامه نگهداری پیشگیرانه نه‌تنها به معنای تکرار مکانیکی وظایف است، بلکه نیازمند تحلیل مستمر شرایط دارایی و منابع سازمان برای دستیابی به تعادل بهینه بین قابلیت اطمینان، هزینه و بهره‌وری می‌باشد.

برنامه‌های نگهداری پیشگیرانه ثابت و شناور

در چارچوب مدیریت نگهداری، زمان‌بندی وظایف پیشگیرانه می‌تواند به دو شیوه اصلی برنامه ثابت (Fixed PM Scheduling) و برنامه شناور (Floating PM Scheduling) انجام گیرد. هر یک از این رویکردها مزایا و محدودیت‌های خاص خود را دارند و انتخاب میان آن‌ها به نوع دارایی، الگوی مصرف و اهداف سازمانی وابسته است.




۱. برنامه نگهداری پیشگیرانه ثابت (Fixed PM Scheduling)

در این روش، وظایف نگهداری بر اساس یک بازه زمانی مشخص یا دوره مصرفی ثابت تعریف می‌شوند. مبنای برنامه‌ریزی، تاریخ یا مقدار از پیش تعیین‌شده است و انجام یا عدم انجام سرویس قبلی تأثیری بر دستورکار بعدی ندارد.

مثال کاربردی:
 اگر برای یک کامیون نگهداری هر ۱۰۰۰ مایل تعریف شده باشد، دستورکار نگهداری به‌محض رسیدن به این عدد صادر می‌شود، حتی اگر سرویس قبلی با تأخیر انجام شده باشد. به‌عنوان نمونه، اگر سرویس پیشین به‌جای ۱۰۰۰ مایل در ۱۴۰۰ مایل انجام شده باشد، سرویس بعدی همچنان در ۲۰۰۰ مایل فعال خواهد شد.

زمان‌محور بودن Fixed PM:
 این نوع برنامه می‌تواند به‌صورت زمانی نیز تعریف شود. برای همان کامیون اگر نگهداری هر ۱۰ روز یک‌بار مقرر شده باشد، دستورکار در روز دهم صادر می‌شود؛ صرف‌نظر از اینکه سرویس قبلی به‌موقع، با تأخیر یا حتی انجام‌نشده باشد.




۲. برنامه نگهداری پیشگیرانه شناور (Floating PM Scheduling)

در این روش، زمان‌بندی وظایف نگهداری بر اساس تکمیل سرویس قبلی، میزان واقعی استفاده از دارایی و وضعیت عملیاتی آن تعیین می‌شود. به‌بیان دیگر، تاریخ شروع دستورکار جدید وابسته به تاریخ اتمام سرویس پیشین است.

مثال کاربردی:
 برای موتوری که باید پس از هر ۱۰۰ ساعت کارکرد بازرسی شود، زمان اجرای سرویس ممکن است بسته به برنامه تولید یک هفته یا یک ماه بعد باشد. اگر این بازرسی با تأخیر و در ۱۲۰ ساعت انجام شود، دستورکار بعدی به‌جای ۲۰۰ ساعت، در ۲۲۰ ساعت صادر خواهد شد.




جمع‌بندی مقایسه‌ای

  • Fixed PM: مستقل از زمان واقعی انجام سرویس قبلی بوده و صرفاً به بازه‌های زمانی یا مصرفی از پیش تعیین‌شده متکی است.

  • Floating PM: کاملاً وابسته به زمان تکمیل سرویس قبلی و میزان مصرف واقعی دارایی است و برنامه‌های آتی را بر همین اساس بازتنظیم می‌کند.

این دو رویکرد در عمل مکمل یکدیگر محسوب می‌شوند و انتخاب صحیح میان آن‌ها نقشی اساسی در کاهش ریسک خرابی، بهینه‌سازی منابع، و افزایش قابلیت اطمینان دارایی‌ها دارد.

شرایط مناسب برای استفاده از برنامه‌ریزی نگهداری پیشگیرانه ثابت (Fixed PM Scheduling)

روش Fixed PM Scheduling همواره برای تمامی دارایی‌ها و موقعیت‌ها مناسب نیست؛ با این حال در برخی سناریوها بیشترین اثربخشی را دارد و می‌تواند به استفاده بهینه از منابع و کاهش زمان ازکارافتادگی (Downtime) منجر شود.

استفاده بهینه از نیروی کار و قطعات
 در سازمان‌هایی که تعداد زیادی دستورکار نگهداری پیشگیرانه (Preventive Maintenance – PM) تعریف شده است، برنامه‌های ثابت امکان توزیع یکنواخت وظایف را فراهم می‌سازند. این ویژگی موجب می‌شود برنامه‌ریزی برای نیروی انسانی و منابع آسان‌تر گردد. از آنجا که وظایف در این روش قابل پیش‌بینی هستند، می‌توان تعداد مناسب کارکنان و میزان بهینه موجودی قطعات یدکی را برای یک شیفت، یک روز یا حتی یک هفته از قبل تعیین کرد. این امر خطر کمبود یا مازاد موجودی و نیز فشار بیش از حد بر کارکنان را کاهش می‌دهد.

ایجاد برنامه‌های مؤثر در فواصل کوتاه
 در مواقعی که دارایی‌ها نیازمند سرویس‌های مکرر و کوتاه‌مدت هستند (مانند بازرسی‌های روزانه یا هفتگی)، استفاده از برنامه ثابت ساده‌ترین و کارآمدترین گزینه است. این نوع زمان‌بندی اطمینان می‌دهد که وظایف نگهداری به‌طور منظم و به‌موقع انجام شوند. این امر به‌ویژه در مورد دارایی‌هایی که مصرف بالایی دارند و برای فرآیندهای تولیدی حیاتی محسوب می‌شوند، اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا تأخیر در نگهداری آن‌ها می‌تواند منجر به توقف‌های پرهزینه و کاهش بهره‌وری کلی شود.

به‌طور کلی، Fixed PM Scheduling برای محیط‌هایی که نیازمند انسجام، نظم و قابلیت پیش‌بینی بالا هستند و جایی که تأخیر در نگهداری می‌تواند پیامدهای سنگینی به همراه داشته باشد، انتخابی مناسب تلقی می‌شود.

مدیریت مؤثر گارانتی‌ها

تولیدکنندگان تجهیزات در بسیاری از موارد توصیه می‌کنند که از برنامه‌ریزی نگهداری پیشگیرانه ثابت (Fixed PM Schedule) استفاده شود. در برخی شرایط، عدم پایبندی به این زمان‌بندی می‌تواند منجر به ابطال گارانتی (Warranty) گردد. اگرچه طراحی کل برنامه نگهداری نباید صرفاً بر اساس الزامات گارانتی شکل گیرد، اما این موضوع می‌تواند به‌عنوان یک عامل تعیین‌کننده در نظر گرفته شود و تبعیت از برنامه ثابت را به انتخابی منطقی و قابل توجیه تبدیل کند.

رعایت الزامات قانونی و انطباق

در مواردی که دارایی‌ها یا تأسیسات تحت پوشش الزامات قانونی، استانداردهای ایمنی یا ممیزی‌های رسمی قرار دارند، استفاده از برنامه ثابت مزایای بیشتری خواهد داشت. دلیل آن ایجاد یک الگوی منظم و قابل پیش‌بینی است که می‌تواند به‌عنوان مدرک مستند نشان دهد سازمان به شاخص‌های قانونی و الزامات نظارتی پایبند بوده و به‌طور مستمر اقدامات لازم برای نگهداری دارایی‌های حیاتی را انجام می‌دهد. این ویژگی موجب می‌شود Fixed PM به ابزاری معتبر برای اثبات انطباق در بازرسی‌ها و حسابرسی‌های رسمی تبدیل شود.

زمان مناسب برای استفاده از برنامه نگهداری پیشگیرانه شناور

برنامه‌ریزی شناور در نگهداری پیشگیرانه (Floating PM Scheduling) رویکردی پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر است که اجرای موفق آن نیازمند شرایط خاصی است. این روش به‌طور ویژه برای دارایی‌ها و موقعیت‌هایی مناسب است که شرایط عملیاتی آن‌ها متغیر بوده یا انعطاف‌پذیری بیشتری نیاز دارند. در چنین مواردی، اجرای برنامه ثابت قادر به پاسخ‌گویی کامل به نیازهای واقعی دارایی‌ها نیست و استفاده از برنامه شناور امکان بهینه‌سازی تناوب نگهداری بر اساس شرایط واقعی را فراهم می‌کند.

افزایش انعطاف‌پذیری برنامه

استفاده از برنامه‌ریزی شناور (Floating Schedule) سطح بالاتری از انعطاف‌پذیری را برای سازمان‌هایی فراهم می‌کند که دستورکارهای نگهداری پیشگیرانه آن‌ها در بازه‌های زمانی طولانی‌مدت توزیع شده‌اند و تأخیر در اجرای این وظایف ریسک بالایی از نظر خرابی یا ایمنی ایجاد نمی‌کند. چنین انعطافی به تیم‌های نگهداری امکان می‌دهد اولویت را به تعمیرات اضطراری اختصاص دهند؛ تعمیراتی که تأثیر مستقیم و چشمگیری بر تداوم تولید و عملکرد سازمان دارند.

ارزیابی ریسک و اولویت‌بندی وظایف

برنامه‌های شناور به‌ویژه برای وظایف روتین و کم‌اهمیت در نگهداری پیشگیرانه که باید به‌طور منظم انجام شوند، اما عدم انجام آن‌ها تأثیر قابل‌توجهی بر قابلیت اطمینان (Reliability) یا ایمنی تجهیزات ندارد، کارآمد هستند. این رویکرد به تیم نگهداری اجازه می‌دهد ابتدا ریسک‌های موجود را ارزیابی کرده و سپس وظایف حیاتی‌تر را در اولویت قرار دهند، بدون اینکه ملزم به پیروی از یک برنامه زمان‌بندی سخت‌گیرانه و غیرمنعطف باشند.

هماهنگی بین نگهداری و تولید

یکی از کاربردهای رایج Floating PM مربوط به دارایی‌هایی است که در تولید یا ارائه خدمات با تقاضای بالا مواجه‌اند اما از قابلیت اطمینان بالایی برخوردار هستند. در چنین شرایطی، حتی اگر نگهداری با تأخیر انجام شود، آسیبی به ایمنی یا زمان کارکرد (Uptime) وارد نمی‌شود. انعطاف‌پذیری این رویکرد به سازمان‌ها اجازه می‌دهد از توقف‌های غیرضروری اجتناب کرده و زمان بهره‌برداری دارایی‌ها را به حداکثر برسانند.

استفاده از شاخص‌های نگهداری برای بهبود برنامه‌های نگهداری پیشگیرانه

انتخاب میان برنامه ثابت (Fixed PM) و برنامه شناور (Floating PM) برای هر تجهیز به عواملی مانند نوع دارایی (Asset Type)، سوابق عملکرد و خرابی آن (Asset History) و همچنین فرآیندهای سازمانی (Organizational Processes) وابسته است. پس از تعیین نوع برنامه مناسب، گام بعدی مشخص‌کردن تناوب اجرا (Frequency) است. در این مرحله، شاخص‌های نگهداری (Maintenance Metrics) داده‌های لازم را برای تصمیم‌گیری دقیق‌تر و بهینه‌سازی زمان‌بندی فراهم می‌سازند.

میانگین زمان بین خرابی‌ها (Mean Time Between Failures – MTBF)

شاخص MTBF میزان قابلیت اطمینان یک دارایی را برآورد کرده و نشان می‌دهد پیش از وقوع خرابی چه مدت می‌توان بر عملکرد آن تکیه کرد. این داده به مدیران اجازه می‌دهد فاصله اجرای PM را متناسب با شرایط واقعی بازتنظیم کنند؛ به‌گونه‌ای که استفاده از زمان و منابع حداکثر شود، بدون اینکه سلامت تجهیز به خطر افتد.

مثال: اگر MTBF یک دارایی ۱۵۰ ساعت باشد، اما دستورکار PM هر ۱۰۰ ساعت ایجاد شود، این فاصله بیش از حد محافظه‌کارانه خواهد بود. در چنین حالتی می‌توان بازه بازرسی را به ۱۲۵ ساعت افزایش داد. این اصلاح موجب می‌شود منابعی مانند نیروی انسانی، قطعات و هزینه‌ها در جای مناسب‌تری مصرف شوند و ارزش بیشتری ایجاد کنند.

انطباق نگهداری پیشگیرانه (Preventive Maintenance Compliance – PM Compliance)

شاخص PM Compliance میزان موفقیت تیم نگهداری در تکمیل وظایف پیشگیرانه را نشان می‌دهد. پایش این شاخص به‌ویژه برای دارایی‌های بحرانی (Critical Assets) ضروری است، زیرا تضمین می‌کند که زمان صرف مهم‌ترین فعالیت‌ها می‌شود و تیم دچار پراکنده‌کاری و اتلاف منابع نمی‌گردد.

مثال: اگر میزان انطباق PM برای یک تجهیز بحرانی تنها ۶۰ درصد باشد، این عدد پایین نشان‌دهنده مشکل در برنامه‌ریزی یا منابع است. رایج‌ترین دلایل چنین وضعیتی، فشردگی بیش از حد برنامه یا کمبود تکنسین است. در این شرایط می‌توان با تخصیص نیروی انسانی بیشتر به شیفت‌های بحرانی یا انتقال PMهای کم‌اهمیت به روزهای دیگر، سطح انطباق را ارتقا داد.




در نهایت، وظایف نگهداری همواره در فواصل زمانی یا مصرفی مشخص تعریف می‌شوند، زیرا این امر برای حفظ عملکرد دارایی ضروری است. با این حال، آنچه برای یک دارایی «بهترین» است، الزاماً برای دیگری مناسب نیست. شناخت این تفاوت‌ها و بهره‌گیری از شاخص‌هایی مانند MTBF و PM Compliance به مدیران کمک می‌کند برنامه‌های PM را به‌شکل کارآمدتر و هدفمندتر هماهنگ کنند.

هزینه نگهداری به‌عنوان درصدی از ارزش جایگزینی دارایی (Maintenance Cost as a Percentage of Replacement Asset Value – MPRAV)

شاخص MPRAV یکی از معیارهای کلیدی در مدیریت دارایی است که نشان می‌دهد آیا هزینه‌های صرف‌شده برای نگهداری یک دارایی با ارزش جایگزینی آن تناسب دارد یا خیر. به‌عبارت دیگر، این شاخص میزان کارایی سرمایه‌گذاری در نگهداری را در مقایسه با هزینه بالقوه جایگزینی تجهیز مشخص می‌سازد. استقرار فرهنگ نگهداری بهره‌ور فراگیر (Total Productive Maintenance – TPM) و ارتقای فرآیندهای نگهداری می‌تواند موجب کاهش MPRAV شود و به‌صورت غیرمستقیم، اما بسیار مؤثر، بر زمان‌بندی نگهداری پیشگیرانه (Preventive Maintenance Scheduling – PM Scheduling) اثر بگذارد.

برای مثال، فرض شود یکی از دارایی‌ها دچار خرابی‌های مکرر می‌شود. در این شرایط، زمان و هزینه قابل‌توجهی صرف اجرای PM برای کاهش بسامد خرابی‌ها خواهد شد؛ امری که فشار مضاعفی بر برنامه زمان‌بندی نگهداری وارد می‌کند. با محاسبه MPRAV می‌توان این ناکارآمدی‌ها را به‌طور کمی مشاهده کرد و گزینه‌های جایگزین را مورد بررسی قرار داد؛ از جمله سرمایه‌گذاری در تجهیز جدید، استفاده از قطعات با کیفیت بالاتر، یا ارتقای مهارت‌های نیروی انسانی از طریق آموزش تخصصی. چنین اقداماتی معمولاً به کاهش خرابی‌ها، کاهش نیاز به PMهای پرتکرار و آزادسازی زمان و بودجه برای سایر دارایی‌ها منجر می‌شود.




جمع‌بندی درباره زمان‌بندی نگهداری پیشگیرانه (The Bottom Line on Preventive Maintenance Scheduling)

هر سازمان عملیاتی دارای ترکیبی منحصربه‌فرد از دارایی‌ها، برنامه‌های تولید و تیم‌های نگهداری است؛ به همین دلیل، زمان‌بندی نگهداری پیشگیرانه در هر سازمان ساختار متفاوتی خواهد داشت. با وجود این تفاوت‌ها، روش‌های آزموده و اثبات‌شده‌ای برای طراحی و بهینه‌سازی برنامه‌ها وجود دارد. از جمله این روش‌ها می‌توان به استفاده از برنامه‌های ثابت و شناور (Fixed & Floating Schedules) و همچنین بهره‌گیری از شاخص‌های نگهداری (Maintenance Metrics) اشاره کرد که نقش مهمی در تقویت اثربخشی برنامه‌ها ایفا می‌کنند.

به‌کارگیری این مفاهیم در چارچوب عملیات نگهداری موجب می‌شود هزینه‌ها کاهش یابند، ناکارآمدی‌ها حذف شوند، نیروی انسانی به‌صورت کارآمدتر به‌کار گرفته شود و در نهایت زمان کارکرد دارایی‌ها (Uptime) افزایش یابد. این رویکرد، چارچوبی نظام‌مند برای ارتقای بهره‌وری و قابلیت اطمینان دارایی‌ها فراهم می‌کند و به سازمان‌ها امکان می‌دهد میان هزینه، ریسک و عملکرد تعادل بهینه ایجاد کنند.

Powered by Froala Editor